ميدونم ،دلم براي اين روزا تنگ ميشه
كوچولوي مامان،الان ما سه تا آهاريم،تو خوابي،ددي هم خوابه. از صبح تو يه عالمه بازي كردي،با اميد بازي كردي،با ددي يه عالمه بازي كردي. به آدمكاي فوتبال دستي ميگي پليس. به من ميگي بلدي،موتورمو درست كني؟؟؟(ههههه) امروز حساب كردم،تو تقريبا به ٢٠٠تا لغت انگليسي تسلط داري. از امروز ميخوام خيلي باهات بيشتر كار كنم. ددي امروز از وضعيت دندون هاي تو ناراضي بود و از من خواست بيشتر به دندونات برسم. فردا عمو حميد مياد تهران ،بره برا پدرام خاستگاري،يه عالمه ميخنديما. راستي كوچولو جونم امروز اينقد منو بابا رو خسته كردي و بهونه هاي جورواجور ميگرفتي كه مجبور شديم تو رو بزاريم تو اتاقت و درو ببنديم. بعد از اين كار خياي بيشتر به حرفام گوش دادي،شايد اشتباه كردم،ول...